خوبي يك شب تاريك
الان وسط حال نشتم تلويزيون مثل ...... دختري كوچك سايه انداخته چراغ مانند گل بالاي سر من است صندلي ها به طور مرتب كنار من هستند انگار مهمان هاي عزيزي روي انها نشته اند اين پرده مثل كلا گيس كنار من اويزان است باباي بابام براي مهماني هر شب كنار ماست ...