بدون عنوان
ديشب داشتم از تو راهرو رد مي شدم
كه يك دفعه ديدم يك چير پشت پام رد مي شود وقتي
رفتم ببينمچيه جاخودم يك سوسك پشت پام ركت مي كرد
تو دستم يك روسري بود با روسري زدم روش هي زدم زدم
تا رسيدم به مبل خونه يك نگاه به همه جا انداختم ديدم
سوسك وسط راهروبود بابام را صدا كردم بابام با دمپايي زد تو كلش
وبا يك كاغذ از پنجره بيرون انداخت
از حالا به بعد توراهرو مي دوم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی